آن یکی، «الله» می گفتی شبی
تا که شیرین می شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو
این همه «الله» را «لبیک» کو؟
می نیاید یک جواب از پیشِ تخت
چند «الله» می زنی، با روی سخت
او شکسته دل شد و بنهاد سر
دید در خواب، او خَضِر را در خَضَر
گفت: «هین، از ذکر چون وامانده ای؟
چون پشیمانی، از آن کش خوانده ای؟»
گفت: لبیکم، نمی آید جواب
زان همی ترسم، که باشم رد�` باب
گفت: آن «الله» تو «لبیک» ماست
وان نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
ترس و عشقِ تو، کمندِ لطف ماست
زیر هر یا رب�` تو، لبیکهاست
(مثنوی، مولوی)
این هم بد عادتیست که ما داریم ! اینکه تا نیایشی می کنیم یا دو صفحه دعا می خوانیم ، کمی مکث می کنیم این طرف و آن طرف را نگاهکی می اندازیم ، کمی هم جابجا می شویم صدایی صاف می کنیم ،منتظریم که فرشته ای به ما نازل شود و از جانب حق تعالی مائده ای آسمانی برایمان بیاورد و ما بگوییم "دست شما درد نکند ، حالا مطمئن شدم دعایم را شنیدید"!
یک آقایی گویا زمان جناب مولوی همین مشکل را داشته که ما الان داریم با این تفاوت که وقتی ذکرهایش را گفت شیطان هم وارد صحنه شد و گفت "ای بابا حالا این همه صدا کردی یک بله شنیدی بیچاره؟ ماشالا عجب رویی داری ها! " این آقا سر افکنده شد و از سر سجاده بلند شد و رفت و خوابید. تا به خواب رفت سروشی سبز پوش را به خواب دید . از مرد پرسید چه شد که یاد خدا را رها کردی؟ مگر از دعاهایت پشیمان شده ای؟
مرد گفت : " آخر من پاسخی از طرف خدا نمی شنوم .شاید مرا از درگاهش رانده باشد." سروش گفت :
آن «الله» تو «لبیک» ماست
وان نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
ترس و عشقِ تو، کمندِ لطف ماست
زیر هر یا رب�` تو، لبیکهاست
اگر تو می توانی نام خدا را به زبان بیاوری ، همان دعای تو پاسخ ماست . همان سوزی که در دل تست نشان لبیک ماست . هر بار که خدایا میگویی ما چندین بار بله گفته ایم...