جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

معادلات ساده

معادله اول:



انسان = خوردن +
 خوابیدن + کار کردن + لذت بردن

الاغ = خوردن +
 خوابیدن



بنابراین:



انسان = الاغ +
 خوردن + لذت بردن



یا:



انسان � لذت
 بردن = الاغ + کار کردن



که بدین مفهوم
 است که انسانی که لذت نمی برد
 معادل الاغی است که کار می کند



معادله دوم:



مرد = خوردن +
 خوابیدن + پول درآوردن

الاغ = خوردن +
 خوابیدن



بنابراین:



مرد = الاغ + پول
 درآوردن      (1)



یا:



مرد � پول
 درآوردن = الاغ



که بدین مفهوم
 است که مردیکه نمی تواند پول
 دربیاورد مثل الاغ است.



معادله سوم:



زن = خوردن +
 خوابیدن + خرج کردن

الاغ = خوردن +
 خوابیدن



لذا:

زن = الاغ + خرج
 کردن     (2)



یا:

زن � خرج کردن =
 الاغ



به بیان دیگر
 زنی که نتواند خرج کند الاغ است



نتیجه:



از معادله 2 و 3
 نتیجه می شود که:



مردی که نمی
 تواند پول در بیاورد مساوی زنی
 است که نمی تواند خرج کند.
 بنابراین مردان با پول در آوردن
 اجازه نمی دهند تا زنان الاغ شوند
 و همینطور زنانی که پول خرج می
 کنند نمی گذارند مردانشان الاغ
 شوند.



 به علاوه از
 نتایج (1) و (2) در معادلات دو و سه
 خواهیم داشت:



مرد + زن = الاغ +
 پول در آوردن + الاغ + خرج کردن



و یا :



مرد + زن = 2
 الاغ



که بدین مفهوم
 است که مرد و زن با هم مثل دو تا
 الاغ در کمال خوشی زندگی می کنند.



سوالی هست؟؟؟!!!
 جلسه بعد چن تا از این معادلات رو
 اثبات می کنیم . دو هفته دیگه هم
 امتحان میان ترم دارین ....

 

جوک و اس ام اس جالب

طرف داشته دنده عقب با ماشین از کوه میرفته بالا بهش میگن چرا دنده عقب میری میگه آخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره دنده عقب می یاد میگن الان چرا دنده عقب می یای میگه اخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم

غضنفر میره لباس فروشی، میگه: ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه: بعله. غضنفر میگه: بیزحمت دو نخ بدین!

من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد.... عجب از محبت من که در او اثر ندارد.... غلط است هر که گوید : دل به دل راه دارد.... دل من ز غصه خون شد دل او خبر نداردsigh

نگاهم را به روی خاک می کشانم شاید رد پایی از تو باشد.انقدر میروم تا نشانه ای از تو بیابم.نگاهم خسته و پاهایم نا توان است اما باز هم منتظر می مانم تا شاید روزی بیایی

وقتی از همه ی دنیا دلم می گیرد هیچکس و هیچ چیز نمی تواند طوفان درونم را ارام سازد.تنها نگریستن به چشمان همیشه نگران مادر است که درونم را ارام می سازد

به اشک هایم قسم که هیچ چیز جز جاودانگی عشق به من نیرو نمی دهد

عشق من شعر و شراب عشق تو نقش بر اب عشق تو یک گل زرد دستایی که سرد سرد عشق من مثل جنون ابی رنگ اسمونه مثل یک ماهی به دریاست عشق من ببین چه زیباست

اینو من نباید بهت بگم ولی تو یه عیب خیلی بزرگ داری که... نمی شه دوستت نداشت!

می گن شیشه عمر آدما اگه خیس بشه عمرشون کم می شه!می دونستی چشات شیشه عمر منه؟

هیچ می دونستی هربار که تو پلک می زنی من نفس می کشم؟پس مواظب باش به کسی خیره نشی که من خفه می شم!pirate*

به غضنفر میگن راسته که به شما هر چی می گن باید یه بار دیگه بگن تا بفهمین؟میگه :هان؟

ازغضنفر میپرسن جورابتو کی شستی میگه لطفا سوال تاریخی نپرسیدsilly

یه روز یه چوپان میره خواستگاری . بهش میگن چه کاره ای ؟میگه :مهندس دامپیوتر و پشم افزار

روز قیامت یه نیسان پر از حیوون از کنار غضنفر رد میشه . از غضنفر میپرسن کی بود ؟؟ غضنفر میگه : نوح بود کشتی شو فروخته نیسان خریده !!!big grin

دکتر به مریض گفت:گول خونت زیادشده .. زیادگول میخوری؟!!یه نسخه مینویسم:امپول بی وفایی,شربت بی معرفتی قرص زیرزبانی دروغ.در ضمن شنیدن هرگونه حرف عاشقانه قدغن چون حاوی میزان زیادی گوله . سعی کن خیلی هم محافظه کار باشی

زندگی کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی ترازآن هستندکه بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم!

غضنفر نوار نوحه گوش می داده هی میزده جلو ببینه کی شام میدنhurry up!

شعر غضنفر برای دوست دخترش: صبح که دره پنجرمون وا میشه عصر که در پنجرمون وا میشه شب که در پنجرمون وا میشه وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!! hurry up!

مضرات امتحانات : افزایش بار علمی به طور نا خواسته ! کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه ! رواج فرهنگ غلط پاچه خاری برای معلمان ! افزایش خشونت علیه حیوانات (خر زنی !!!) چپ و چول شدن چشمها بر اثر روش های غلط تقلبی ! سردرد حاصل از تمرکز

غضنفر رو برق می گیره مامانش می گه ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشتhee hee

غضنفر میره مکه برعکس همه طواف میکنه... بهش میگن چرا برعکس طواف میکنی؟ میگه شما از اون ور دنبالش کنین من از این ور میگیرمش

یک بار یک غضنفر زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه اقا ماشین دارید. مردی که پشت تلفن بوده جواب میده بله. غضنفر میگه خوش به حالتون ما نداریم

مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی! چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا" وجود نداره !!!!! ؟؟؟؟؟؟؟ shame on you

غضنفر زنگ میزنه به یه دختری..دختره میگه چقدر لهجت بده غضنفر میگه قطع کن دوباره میگیرم

از برگ گل نازکتری از هر چه گویم بهتری ، بسیار خوبان دیده ام اما تو چیز دیگری rose

از دختره می پرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره

تیکه ی جدید دخترها به پسرها: این روزها همه از من شماره می خواهند، شما چطور؟

واکنش افراد مختلف هنگام دیدن بنز آخرین مدل:
آمریکایی: Oh My God
عرب: احسنت
انگلیسی: Very Nice
ایرانی: پدرسگ فلان فلان شده

از یارو میپرسن ساعت چنده؟ یارو بلد نبوده میگه : بدو بدو دیرت شد!!thumbs up

غضنفر میره مسجد وقتی میاد بیرون میبینه کفشش نیست میگه 4 حالت داره 1 نیامدم 2بدون کفش اومدم 3 اومدم رفتم 4 بعدن میام

دوست ندارید خدا ببخشدتون ؟!!

چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/آیه 186) ::.



گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/آیه205 ) ::.



گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/ آیه 22) ::.



گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/آیه 90) ::.



گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/آیه 104) ::.



گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/آیه 3-2 ) ::.



گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/ آیه 53) ::.



گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/آیه 135) ::.





گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/آیه 222) ::.




ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/آیه 36) ::.




گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/آیه 43-14 )::.

عابد هفتاد ساله

عابد هفتاد ساله
 

در کتاب بحار الانوار از اصول کافی از حضرت صادق (علیه السلام ) نقل میکند :
 
عابدی بود که همیشه سرگرم عبادت و بندگی و اطاعت حق را می نمود ، به قدری در عبادتش کوشا بود که شیطان هر کاری میکرد که او را از عبادتهایش سست کند نتوانست ، آخر الامر نعره ای زد بچه هایش اطرافش جمع شدند ، گفتند تو را چه شده که فریاد می زنی ؟ گفت : از دست این عابد عاجز شده ام ، آیا شما راهی سراغ دارید ؟ یکی از آن شیطانها گفت : من او را وسوسه می کنم که به شهوت آید و زنا کند . شیطان گفت : فایده ندارد ، زیرا اصل میل به زن در او کشته شده ، دیگری گفت : از راه خوراکیهای لذیذ او را می فریبم تا به حرام خواری و شراب کشیده شود و او را هلاک کنم . گفت : این هم فایده ای ندارد، زیرا در اثر ریاضت چند ساله شهوت خوراکی نیز در او کشته شده است.
 
سومی گفت : از راه عبادت ! همان راهی است که می توانم او را با آن گول بزنم. شیطان گفت : آفرین مگر از راه تقدس کاری کنی . بالاخره نتیجه این دارالشوری این شد که خود همین شیطانک ماموریت پیدا کرد (در اغلب متدینین از همین راه و نظائرش وارد میشود)
 
 شیطانک به صورت جوانی شد و آمد در صومعه عابد را زد ، آمد در صومعه را باز کرد دید یک جوان است . آقا چه می خواهی ؟
 
شیطان گفت : من جـوان مسـلـمانی هستم ولی متاسـفانه پدر و مادر من گـبـر و بت پرست هستند و نمی گذارند من نماز بخوانم و عبادت کنم ، شنیده بودم عابدی در اینجا مشغول عبادت است و صومعه ای دارد گفتم بیایم نزد شما و بهتر به بندگی ام برسم . مگر شما نمی خواهید تمام مردم خدا پرست شوند یکی از آنها من هستم . عابد ناچارا" راهش داد ، آمد جلوی عابد ایستاد به نماز خواندن .
 
خواند و خواند و خواند تا نزدیک غروب ، عابد روزه دار بود سفره کوچکی پهن کرد و به جوان تعارف کرد ، جوان گفت : نه نمی خورم حالا دیر نمی شود ، " الله اکبر " ایستاد به نماز ، عابد یک مقدار نان خشک خورد و دوباره به نماز ایستاد بعد خوابش گرفت به جوان گفت : بیا یک مقدار استراحت کن . جوان گفت: نه ، " الله اکبر" و دوباره نماز ، عابد یک مقدار خوابید ، نصفه های شب بیدار شد ، دید این جوان بین زمین و آسمان نماز می خواند ، عابد گفت : عجب عابدتر از من هم هست که به این مقام از نماز رسیده است و اصلا" خسته نمی شود .
 
این چه شوقی و چه نیروئی است که خدا به این جوان داده که غذا نخورد و خواب نداشته باشد و دائما" به عبادت مشغول باشد ؟ بالاخره گفت بروم از او سوال کنم که چه کرده که به این مقام رسیده ؟ شیطانک سرگرم بود و اصلا اعتنائی به عابد نمی کرد ، تا سلام نماز را می داد فورا" به نماز بعدی سرگرم می شد ، تا بالاخره عابد او را قسم داد که فقط سوالی دارم جواب مرا بده ، شیطانک صبر کرد وعابد پرسید چه کردی که به این مقام رسیدی؟!
 
گفت : این که من به این مقام رسیدم به واسطه گناهی بود که مرتکب شدم و بعد هم توبه کردم و حالا هر وقت یاد آن گناه می افتم توبه می کنم و در عبادتم قویتر می شوم و صلاح تو را هم در همین می بینم که بروی زنا کنی و بعد توبه نمائی تا به این مقام برسی .
 
عابد گفت: من چطور زنا کنم اصلا" راه این کار را نمی شناسم و پول هم ندارم، شیطانک دو درهم به او داد و نشانی محله فاحشه را به او داد . عابد از کوه پائین رفت و به شهر داخل شد و از مردم سراغ خانه فاحشه را گرفت . مردم گمان کردند که او می خواهد آن زن را ارشاد و راهنمائی کند . جایش را نشان دادند وقتی که بر فاحشه وارد شد پول را به او عرضه داشت و تقاضای حرام نمود .
 
اینجا لطف خدا به یاری عابد می آید و به دل فاحشه می اندازد که او را هدایت کند . زن به سیمای عابد نگریست ، دید زهد و تقوی از آن می بارد ، آمدنش به اینجا عادی نیست . از او پرسید : چطور شد به اینجا آمدی ؟ گفت : چه کار داری تو پول را بگیر و تسلیم شو. زن گفت : تا حقیقت را نگوئی تسلیم تو نمی شوم ؟! بالاخره عابد به ناچار جریان را گفت ، زن گفت : ای عابد هر چند به ضرر من است و من الان به این پول نیاز دارم ولی بدان این شیطان بوده که تو را به سوی من راهنمائی کرده است .
 
عابد گفت : او به من قول داده که به مقام او برسم . زن گفت : نه چنین است که تو می گوئی ، ای عابد از کجا معلوم که پس از زنا توفیق توبه پیدا کنی ، یا توبه ات پذیرفته شود و یا یک وقت در حال زنا عزرائیل آمد و جانت را گرفت تو جواب خدا را چه خواهی داد ؟ یا اینکه جنب از حرام بودی و فرصت برای غسل و توبه و انابه پیدا نکردی ، جواب حق را چه خواهی داد ؟! از آن گذشته پارچه پاره نشده بهتر است یا پاره شده و وصله کرده شده ؟!
 
این شیطان بوده که تو را فریفته ، عابد باز نپذیرفت . زن در آخر کار گفت : من در اینجا هستم و برای این شغل آماده هستم تو برگرد اگر دیدی آن جوان همانجاست و همین طور سرگرم عبادت است بیا من در خدمتت هستم . ( البته دزد تا شناخته شد فرار    می کند ، تا مؤمن فهمید که این وسوسه شیطان است در می رود )
 
وقتی که به صومعه بر می گردد می بیند کسی نیست ، دانست که این ملعون خواسته او را در چه دامی بیندازد ، از کرده خود پشیمان و نادم گشته و توبه می نماید و به عبادت مشغول می شود و آن زن را نیز دعا می کند .
 
مروی است که شب آخر عمر آن زن فاحشه رسید و از دنیا رفت . صبح به پیغمبر آن زمان وحی رسید که به تشییع جنازه او برود ، وقتی که بر در خانه زن می رسد ، مردم می گویند : ای پیغمبر برای چه به در خانه این فاحشه می آیی میگوید برای تشیع جنازه زنی از اولیاء حق آمده ام . مردم می گویند او زن فاحشه ای بیش نبود .
 
پیغمبر سرش را بسوی آسمان میکند و می گوید ای خدا تو می گوئی یکی از اولیاء من مرده جنازه اش را تشییع کن ، مردم می گویند این زن فاحشه بوده قضیه چیست ؟ خطاب رسید ای پیغمبر هم مردم راست می گویند و هم من ، چون این زن تا چند وقت پیش فاحشه بوده اما آن عابد را از گناه دور می کند و بعد از رفتن عابد در خانه را می بندد و پشت در می نشیند و کلاه خود را قاضی می کند و می گوید ای بدبخت و بیچاره تو به عابد گفتی شاید در حال زنا عزرائیل به سراغت آید و تو توفیق تئبه کردن پیدا نکنی ، چه خاکی بر سر خواهی ریخت ؟ تو که خودت از او پست ترهستی ، تو خود یک عمر دامنت کثیف و آلوده است . تو چرا توبه نمی کنی شاید یک وقت عزرائیل به سراغ تو هم بیاید ، با دامن آلوده جواب خدا را چه خواهی داد ؟ از آن شب توبه کرد و از گناه بر گشت . نادم و پشیمان گردید و با ما آشتی کرد و مشغول عبادت گردید . 
 

افـسـرده دل زجـرمـم و شـرمـنـده از گـنـاه
غـیـر از تـو ای کـریـم نباشد مرا پنـاه
 
در بـحـر رحـمـتت بـنـما شـسـتـشـوی مـن
      باز آمدم حضورتو با سیل اشک و آه
 
از لـطـف خـویـش گـر تو نبخشـی گـناه مـن
رسوا شوم حضور خلایق من از گناه
 
عـالـم تـوئـی بـه سـرّ و خـفـیّات هر کســی
افکـنـده سـر منم که بود نامه ام سـیـاه
 
از لـطف بـیـکـران خـود ای واجـب الـوجـود
کـوه گـنـاه من ز کـرم کن تو پر کـاه
 
شد صرف این و آن همه عمرم در این جهان
بر من ترحمی که شده عمر من تباه
 
سـرمـایه رفـت از کـف و دســتم بـود تـهـی
گمراه بوده ام تو برون آورم ز چـاه
 
لـیـکـن سـرشـک من شده جاری به اهل بیت
باشـد ولای فاطمه بهرم مقام و جاه
 
باشـد شـفـیـع من علـی و آل او بـه حشــر
برمن طریق ومشی علی شد طریق وراه
 
هسـتم گدای درگه و چشمم به سوی توسـت
بنما به من زروی محبت تو یک نگاه