جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

مردها توی سنین مختلف!

وخداوند مرد را مظلوم آفرید.

 

طفلکی مردها توی سنین مختلف!...

شش سال اوّل زندگی:

• گریه نکن
• شیطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت پی‌پی نکن
• مامانت رو اذیت نکن
• روی دیوار نقاشی نکن
• انگشتت رو تو پریز برق نکن
• دمپایی بابا رو پات نکن
• به خورشید نگاه نکن
• شبها تو جات جیش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن
• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

۲- دوره ی دبستان:

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
• پات رو تو جامیزی نکن
• ورقهای دفترت رو پاره نکن
• مدادت رو تو دهنت نکن
• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن
• تخته پاک‌کن رو خیس نکن
• حیاط مدرسه رو کثیف نکن
• با دخترها شمسی خانوم «دکتربازی» نکن
• دست تو کیف بغل دستیت نکن
• تخته‌سیاه رو خط‌خطی نکن
• گچ رو پرت نکن
• تو راهرو سر و صدا نکن
• تو کلاس پچ‌پچ نکن
• ATARI بازی نکن

۳- دوره ی راهنمایی:

• ترقه بازی نکن
• SEGA بازی نکن
• جاهای بدبد فیلمها رو نگاه نکن
• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن
• تو کوچه فوتبال بازی نکن
• دست تو جیب بابات نکن
• با مامانت کل‌کل نکن
• تو کلاس صحبت نکن
• بعد از ظهر سر و صدا نکن
• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن
• اتاقت رو شلوغ نکن
• روی میز بابات کتابهات رو ولو نکن
• عکس لختی تماشا نکن
• با بچّه‌های بی‌ادب رفت و آمد نکن
• جر و بحث نکن

۴- دوره ی دبیرستان:

• با کامپیوتر بازی نکن
• تو حموم معطل نکن
• تقلب نکن
• با دوستات موتورسواری نکن
• عصرها دیر نکن
• با دختر شمسی خانوم صحبت نکن
• با بابات دعوا نکن
• تو کلاس معلمتون رو مسخره نکن
• تو خیابون دنبال دخترها نکن
• مردم‌آزاری نکن
• نصف شب سر و صدا نکن
• فیلم سوپر نگاه نکن
• وقتت رو با مجله تلف نکن
• چشم‌چرونی نکن

۵- دوره ی دانشگاه:

• رشته‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن
• ۲۴ ساعته چت نکن
• سر کلاس درس غیبت نکن
• با دختر شمسی‌خانوم دل و قلوه رد و بدل نکن
• خیابون‌ها رو متر نکن
• تو سیاست دخالت نکن
• با دخترهای مردم هر کاری دلت خواست نکن
• شب برای شام دیر نکن
• با مأمور پلیس کل‌کل نکن
• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
• موبایلت رو Reject نکن
• حذف پزشکی نکن
• آستین کوتاه تنت نکن
• همه رو دودره نکن

۶- دوره ی سربازی:

• موهات رو بلند نکن
• روت رو زیاد نکن
• از اوامر سرپیچی نکن
• فرار نکن
• با اسلحه شوخی نکن
• غیبت نکن
• به آینده فکر نکن
• درگیری ایجاد نکن
• به فرمانده بی‌احترامی نکن
• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن
• با رئیس عقیدتی جر و بحث نکن
• اعتراض نکن
• با دختر شمسی خانوم نامه‌نگاری نکن
• از تلف شدن وقتت ناله نکن
• از آشپزخونه دزدی نکن

۷- دوره ی شوهر بودن:

• با زنت شوخی نکن
• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
• به زنت خیانت نکن
• با دوستانت الواتی نکن
• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن
• به زنهای دیگه نگاه نکن
• موبایلت رو قایم نکن
• از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن
• پولت رو خرج دوستات نکن
• رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن
• ریسک نکن
• بدون اجازهء زنت هیچ کاری نکن

۸- دوره ی پدر بودن:

• بچه رو تنبیه نکن
• به بچه بی‌توجهی نکن
• بچه‌ت رو با بچه‌های دیگه مقایسه نکن
• به بچه توهین نکن
• بچه رو از بازی منع نکن
• بچه‌ت رو به کتک زدن بچهء دختر شمسی خانوم تشویق نکن
• با بچه کل‌کل نکن
• بچه رو محدود نکن
• بچه رو از جنس مخالف دور نکن
• به مادر بچه بی‌توجهی نکن
• بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن
• آزادی بچه رو محدود نکن
• به حلال‌زاده بودن بچه شک نکن
• از خواستهای بچه چشم‌پوشی نکن

۹- دوره ی پیری:

• برای بچه‌هات مزاحمت ایجاد نکن
• نوه‌هات رو لوس نکن
• با پیرزن‌های دیگه معاشرت نکن
• به خاطراتت فکر نکن
• پولت رو خرج نکن
• هوس جوونی نکن
• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکن
• با زنت بی‌وفایی نکن
• از رفتن به خانهء سالمندان احساس نارضایتی نکن
• لباس شاد تنت نکن
• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
• تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
• از گذشته ناله نکن
• به هر کی رسیدی، نصیحت نکن
• به آینده فکر نکن

۱۰- دوره ی پس از مرگ !

• حالا دیگه دورهء نکن تموم شد! حالا هر کاری دلت می‌خواد بکن...
بغل
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...ولی فقط با روح دختر شمسی خانوم کاری نکن
نیشخند

 

یک کامیون جوک

یک کامیون جوک

*************

تو سفارت امریکا به ترکه میگن اسمت چیه؟ میگه "power God New Year" میگن یعنی چی؟ میگه یعنی قدرت الله نوروزی

**************
ترکه پتروس رو با دهقان فداکار قاطی می کنه ...می ره انگشت می کنه تو چشم راننده قطار
 

**************

سر کلاس ادبیات استاد از دختر دانشجو میپرسه حال ساده چیه؟

دختر جواب میده: لب!
 


**************

غضنفر میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت بعد میمیره! از همه دنیا دانشمندا جمع می‌شن که ببینید قضیه این چی بوده، ‌بعد از دوسال تحقیق می‌فهمند که تیره تو این مدت داشته دنبال مغزیارو میگشته!!! 
 

**************
غضنفر میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره! 
 

**************
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیند.پلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین؟ میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید!!!!!!! 
 

**************
به غضنفر کی گن با شیده جمله بساز ، می گه : رفتم خونه . دیدم بچه شاشیده 
 

**************
غضنفر می ره خواستگاری، مادر و پدر دختره بهش جواب رد میدن، می گن: دختر ما داره درس میخونه. غضنفر می گه: ایشکال نداره، من می رم دو ساعت دیگه برمیگردم

 
**************
غضنفر زنگ میزنه به آژانس و میگه: آقا ببخشید مزاحمتون شدم، ماشین دارین؟
رزروشن آژانس هم با کلی کلاس میگه: بله قربان!
غضنفر میگه: اااا خوش به حالتون!
 

**************
به غضنفر می گن با خرچنگ جمله بساز ، می گه کره خر چنگ نزن!!!
 

**************
غضنفر به غول چراغ جادو می گه: قدس را آزاد کن، غوله می گه: نمی تونم. غضنفر می گه: خوب پس، منو آدم کن ... غوله می ذاره و در می ره. غضنفر داد می زنه و می گه: کجا... غوله می گه: دارم می رم قدسو آزاد کنم، راحت تره !
 

**************
دو تا غضنفر میرن سوراخ لایه اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور!
 

**************
غضنفر سر نماز موقع قنوت د.تاشو برعکس میگیره ، بهش میگن آخه این چه طرزشه ؟ میگه : میخوام ایندفعه از حفظ بخونم !
 

**************
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر
طرف میگه :
خودت
خواهرت
خدا بیامرز مادرت
 


**************
غضنفر می ره تماشای مسابقه دو و میدانی، از بغل دستیش می پرسه:این ها برای چی دارن می دون؟ طرف می گه: چون به نفر اول جایزه می دن. غضنفر کمی فکر می کنه، بعد می پرسه: پس بقیه برای چی دارن می دون؟
 

**************
از غضنفر پرسیدن: چرا ترک شدی؟ گفت: به علت کمبود امکانات


**************
غضنفر تلویزیون تماشا میکرده،می بینه هر پنج تا کانال رازبقا داره.به بچه اش میگه:برو ببین آنتن تلویزیون توی خونه همسایه نیفتاده؟
 

**************

دو تا آفریقایی با یه نفر سومی وسط بیایون بودن در همین حال و هوا بودن که یدفعه آفریقایی یه چراغ جادو پیدا می کنه.
بعد غوله می یاد بیرون و به آفرقایی میگه یه آرزو کن.
آفریقایی میگه: منو سفید کن.
تا اینو میگه سومی میزنه زیر خنده آفریقایی میگه: چیه برای چی میخندی؟
سومی گفت: همینجوری.
بعد غوله به آفریقایی دومیه گفت: تو چی می خوای؟
آفریقایی گفت: منم سفید کن .
دوباره سومی میزنه زیر خنده .
آفریقایی گفت برای چی میخندی؟
سومی باز گفت: همینجوری.
نوبت سومی میشه. غوله ازش می پرسه: تو چی می خوای .
سومی میگه: این دوتا رو سیاه کن.

**************
یه روز یکی می خواسته سوار آسانسور بشه میبینه اونجا نوشته: ظرفیت 12 نفر.
میگه: ای وای خدا! حالا اون 11 نفر رو از کجا بیارم!؟

**************
یارو به شاگردش میگه: قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه.
شاگرد میره عقب ماشین، میگه: کار میکنه، کار نَمیکنه، کار میکنه، کار نَمیکنه...!

**************
مسافر به مدیر هتل: "آقا اتاق من پر از مگس است!"
مدیر هتل:"نگران نباشید یک ساعت دیگر وقت ناهار است همه ی آنها به رستوران هتل می آیند."

**************
گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

**************
معلم تاریخ: آهای… تو که با اون قد بلندت ته کلاس وایسادی و بر و بر منو نگاه میکنی بگو ببینم اسکندر مقدونی کی بود؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: کی ناصرالدین شاه را کشت؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: پس تو با این وضعت چطوری میخوای امتحان تاریخ بدی؟
طرف: من که نمیخوام امتحان بدم من اومدم بخاری کلاس را تعمیر کنم.

**************
یه دهاتیه پا میشه میاد تهرون میره سوار تاکسی میشه میگه در بست. راننده هم قبول میکنه.
وقتی میاد پیاده شه یه ده تومنی میزاره کف دست راننده و میره.
راننده داد میزنه: آقا…بقیه ش؟؟؟
دهاتیه میگه: بقیه ش مال خودت!!!

**************
یارو تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، یارو میگه: بچه ها در رین صاحابش اومد!

**************
وسط شهر یه چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش، ‌زخم و می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن.
یکی از مهندسا پا میشه میگه: یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین!
یک مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق که همتون نفهمید!‌ آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟ یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت دیگه خیلی سر حال می شن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی داری!‌
یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن، حقمونه! آخه این شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟ مردم تعجب می‌کنن،‌ میگن: خوب تو میگی چیکار کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک همه بیمارستانها یک چاههای زیادی حفر می کنیم!

**************
روزی ملا به در خانه ی همسایه رفت و از او درخواست یک دیگ را نمود. همسایه ظرف را داد.
بعد از چند روز بعد ملا دیگ را به همراه یک دیگچه آورد.
همسایه با تعجب پرسید که دیگچه دیگر چیست؟
ملا پاسخ داد که دیگ یک دیگچه زایید و همسایه با خوشحالی پذیرفت.
چند روز بعد دوباره ملا دیگ را درخواست کرد همسایه به امید زاییدن دیگ، دیگ را به او داد و مدتی گذشت و ملا دیگ را نیاورد.
همسایه برای دریافت دیگ خود را به در خانه ی ملا رسانید و دیگ خود را درخواست کرد.
اما ملا با گریه پاسخ داد که دیگ مُرد.
همسایه با تعجب پرسید مگر دیگ می میرد؟
ملا گفت: این بار هم مانند بار قبل دیگ در حال زاییدن بود که سر زا مرد!!!!!!


**************

یه ورق شعر

عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود

*******


"یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم!
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم!

خود بسازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم

جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست خطایی نکنیم

و به هنگام عبادت سرسجاده ی عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یاور خویش بدانیم خدایاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم!

گله هرگز نبود شیوه ی دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم به غفلت من و مایی نکنیم

دوستداری نبود بندگی غیر خدا
بی سبب بندگی غیرخدایی نکنیم

مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از اینکار ابایی نکنیم"

*****

عاشقم بر خط زیبا عاشقم بر شعر ناب



آنچه می بخشد مرا شورو شکوه و التهاب

بر طبیعت بر خدا بر روشنی بر دوستی

عاشقم بر سبزه و گل عاشقم بر آفتاب

عاشقم بر آنچه ایزد آفرید وهدیه کرد

کوه .اتش.ابر.تندر.آسمان.دریا.سراب

دوست دارم زندگی را دوست دارم عشق را

آنچه می ماند به جا و نیست نقش یک حباب

دوست دارم رویش و بالیدن و پرواز را

عاشقم بر آنچه بخشد بر تکاپویم شتاب

ساده ام من .صاف و صادق.بی ریا .یکرنگ پاک

واژه ها سر می کشند از عمق جانم بی حجاب

شعله هایی در نهان دارم که می سازد مرا

غرق در دنیای خویشم فارغ از هر اضطراب

آنچه گفتم حاصل یک عمر افکار من است

بی سبب پنهان نکردم چهره در زیر نقاب

ارج بنهادم به پاکی .عشق.ایمان.مردمی

آنچه را خواندم فراوان روی اوراق کتاب

بودن ما گاهی از اندوه دارد سایه ای

می شود منها کنیم این غصه هارا از حساب

گر دوراهی باشد از نابودن وبودن بدان

شادو سرخوش می کنم من بودنم را انتخاب

زندگی حتی اگر یک پرسش مرموز بود

می توان با" مهربانی " گشت دنبال جواب

سلام خوبین یه داستان واقعی براتون فرستادم

لطفا آن را تا انتها بخوانید:
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»   
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»   


 این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد. مرد گفت :‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم  و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم .. تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236, 284,232     عدد است و 231,281,219, 999,129,382   سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم   . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
 راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبی یک در سنگی بود . مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد .
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
  در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » . مرد که  از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.....اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید

ارزش یابی کلمات

سازنده ترین کلمه گذشت است.......................................... آن را تمرین کن

پر معنی ترین کلمه ما است............................................آن را به کار ببند.

عمیق ترین کلمه عشق است............................................. به آن ارج بنه.

بی رحم ترین کلمه تنفر است..............................................از بین ببرش.

سرکش ترین کلمه هوس است......................................... با آن بازی نکن.

خود خواهانه ترین کلمه من است........................................ از آن حذر کن.

ناپایدارترین کلمه خشم است...............................................آن را فرو ببر.

بازدارترین کلمه ترس است..............................................با آن مقابله کن.

با نشاط ترین کلمه کاراست................................................. به آن بپرداز.

پوچ ترین کلمه طمع است................................................... آن را بکش.

سازنده ترین کلمه صبراست.................................... برای داشتنش دعا کن.

روشن ترین کلمه امید است........................................ به آن امیدوار باش.

ضعیف ترین کلمه حسرت است............................................. آن را نخور.

تواناترین کلمه دانش است.................................................. آن را فراگیر.

محکم ترین کلمه پشتکار است.........................................آن را داشته باش.

سمی ترین کلمه غرور است.................................................... بشکنش.

سست ترین کلمه شانس است.......................................... به امید آن نباش.

شایع ترین کلمه شهرت است................................................ دنبالش نرو.

لطیف ترین کلمه لبخند است...............................................آن را حفظ کن.

حسرت انگیز ترین کلمه حسادت است.............................. از آن فاصله بگیر.

ضروری ترین کلمه تفاهم است......................................... آن را ایجاد کن.

سالم ترین کلمه سلامتی است...........................................به آن اهمیت بده.

اصلی ترین کلمه اطمینان است......................................... به آن اعتماد کن.

بی احساس ترین کلمه بی تفاوتی است................................ مراقب آن باش.

دوستانه ترین کلمه رفاقت است.............................. از آن سوء استفاده نکن.

زیباترین کلمه راستی است........................................ با آن روراست باش.

زشت ترین کلمه دورویی است.......................................... یک رنگ باش.

ویران گرترین کلمه تمسخراست........................ دوست داری با تو چنین کنند؟

موقرترین کلمه احترام است.................................... برایش ارزش قایل شو.

آرام ترین کلمه آرمش است.................................................. به آن برس.

عاقلانه ترین کلمه احتیاط است..................................... حواست را جمع کن.

دست و پاگیرترین کلمه محدودیت است................ اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.

سخت ترین کلمه غیرممکن است............................................ وجود ندارد.

مخرب ترین کلمه شتابزدگی است....................مواظب پل های پشت سرت باش.

تاریک ترین کلمه نادانی است.............................آن را با نور علم روشن کن.

کشنده ترین کلمه اضطراب است......................................آن را نادیده بگیر.

صبورترین کلمه انتظارا ست............................................. منتظرش باش.

بی ارزش ترین کلمه انتقام است.......................................... بگذار و بگذر.

ارزشمندترین کلمه بخشش است..................................... سعی خود را بکن.

قشنگ ترین کلمه خوشروئی است..................... راز زیبائی در آن نهفته است.

تمیزترین کلمه پاکیزگی است......................................... اصلا سخت نیست.

رساترین کلمه وفاداری است........................................... سر عهدت بمان.

تنهاترین کلمه گوشه گیری است.............. بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.

محرک ترین کلمه هدفمندی است................... زندگی بدون هدف روی آب است.

و

وهدفمندترین کلمه موفقیت است................................. پس پیش به سوی آن.