جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

جوک و اس ام اس-عاشقانه ها

داستانهای کوتاه زیبا و مطابل جالب و عاشقانه برای شما

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

من از نیش زبان گاه و بی گاهت، کمی رنجیده ام

ازنمک پاشیدنت بر زخم هایم هم، کمی رنجیده ام

گرچه این بی مهریت از روی اجبارست ، لیک

باز از سردی گفتارت، ولی رنجیده ام

قصه های دل سپردن را تو می دانی عزیز

چون تو بیگانه شدی با غصه ها ، رنجیده ام

گرچه ما جرمی نکردیم وجدایی سهم ماست

فاصله عادت شدت، از این یکی ، رنجیده ام

گرچه این زخم زبان دیگران عادت شده

تا کجا؟ تا آسمان از دستشان، رنجیده ام

باز هم بی خوابی وبی تابی من را نبین

این دروغی بیش نیست، کز دست تو رنجیده ام

http://dar-entezar2.blogfa.com

عاشقانه

رها کردی دلم رفتی کجایی....

خیال کردم تو هم درد آشنایی.....
به دل گفتم تو هم هم رنگه مایی.....
خیال کردم تو هم در بادیه عشق.....
اسیره حسرت و رنج و بلایی.....
ندونستم که بی مهرو وفایی.....
نفهمیدم گرفتار هوایی.....
ندونستم ته دیداره شیرین .....
نهفته چهریه تلخ جدایی.....
تو که گفتی دلت عاشقترینه.....
دلت عاشق ترین قلب زمینه.....
همیشه مهربونه با دل من.....
برای قلب تنهام همنشینه.....
چرا پس دل بدیده بی وفایی؟.....
شده قربانیت بی خون بهایی!.....
نفهمیدی امید نامیدی.....
رها کردی دلم رفتی کجایی....

یک شعر

زیر درخت آرزو

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه
می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم
می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم
می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی
امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه
اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن
راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه
ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم
شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم
ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم
به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی
اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی
تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی
نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها



مریم حیدرزاده

یک قطعه انگلیسی

I Will Always Love You

If I should stay,
I would only be in your way.
So I'll go
But I know
I'll think of you every step of the way.

And I will always love you
I will always love you.
You, My Darling you...

Bittersweet Memories
That is all I'm taking with me.
So, goodbye. Please don't cry.
We both know
I'm not what you-you need

And I will always love you,
I will always love you

I hope life treats you kind.
And I hope you have all you dreamed of.
And I'm wishing you joy and happiness.
But above all this - I wish you love.

And I will always love you.
I will always love you.
I will always love you.
I will always love you.

I will always love you
I will always love you...
You, darling I love you.
Ooh I'll always,I'll always love- you

شعر

بهار آمد، گل و نسرین نیاورد


نسیمی بوی فروردین نیاورد


پرستو آمد و از گل خبر نیست

 
چرا گل با پرستو همسفر نیست؟


چه افتاد این گلستان را، چه افتاد؟


که آیین بهاران رفتش از یاد

 
چرا می نالد ابر برق در چشم

 
چه می گرید چنین زار از سر خشم؟


چرا خون می چکد از شاخه ی گل

 
چه پیش آمد؟ کجا شد بانگ بلبل؟


چه درد است این؟ چه درد است این؟ چه درد است؟


که در گلزار ما این فتنه کردست ؟


چرا در هر نسیمی بوی خون است؟


چرا زلف بنفشه سرنگون است؟


چرا سر برده نرگس در گریبان؟


چرا بنشسته قمری چون غریبان؟


چرا پروانگان را پر شکسته ست؟


چرا هر گوشه گرد غم نشسته ست؟


چرا مطرب نمی خواند سرودی؟


چرا ساقی نمی گوید درودی؟


چه آفت راه این هامون گرفته ست؟


چه دشت است این که خاکش خون گرفته ست؟


چرا خورشید فروردین فروخفت؟


بهار آمد گل نوروز نشکفت

 
مگر خورشید و گل را کس چه گفته ست؟


که این لب بسته و آن رخ نهفته ست؟


مگر دارد بهار نورسیده

 
دل و جانی چو ما در خون کشیده؟


مگر گل نو عروس شوی مرده ست

 
که روی از سوگ و غم در پرده برده ست؟


مگر خورشید را پاس زمین است؟


که از خون شهیدان شرمگین است

 
بهارا، تلخ منشین، خیز و پیش آی

 
گره وا کن ز ابرو، چهره بگشای

 
بهارا خیز و زان ابر سبک رو

 


بزن آبی به روی سبزه ی نو


سر و رویی به سرو و یاسمن بخش


نوایی نو به مرغان چمن بخش

 
بر آر از آستین دست گل افشان

 
گلی بر دامن این سبزه بنشان

 
گریبان چاک شد از ناشکیبان

 
برون آور گل از چاک گریبان

 
نسیم صبحدم گو نرم برخیز

 
گل از خواب زمستانی برانگیز


بهارا بنگر این دشت مشوش

 
که می بارد بر آن باران آتش

بهارا بنگر این خاک بلاخیز


که شد هر خاربن چون دشنه خون ریز

 
بهارا بنگر این صحرای غمناک

 
 که هر سو کشته ای افتاده بر خاک

 
بهارا بنگر این کوه و در و دشت

 
 که از خون جوانان لاله گون گشت

 
بهارا دامن افشان کن ز گلبن

 
مزار کشتگان را غرق گل کن

 
بهارا از گل و می آتشی ساز

 
پلاس درد و غم در آتش انداز

 
بهارا شور شیرینم برانگیز


شرار عشق دیرینم برانگیز


بهارا شور عشقم بیشتر کن

 
مرا با عشق او شیر و شکر کن


گهی چون جویبارم نغمه آموز


گهی چون آذرخشم رخ برافروز


مرا چون رعد و توفان خشمگین کن

 
جهان از بانگ خشمم پر طنین کن

 
بهارا زنده مانی، زندگی بخش

 
به فروردین ما فرخندگی بخش


هنوز اینجا جوانی دلنشین است

 
هنوز اینجا نفس ها آتشین است

 
مبین کاین شاخه ی بشکسته خشک است

 
چو فردا بنگری، پر بید مشک است

 
مگو کاین سرزمینی شوره زار است

 
چو فردا در رسد، رشک بهار است

 
بهارا باش کاین خون گل آلود

 
بر آرد سرخ گل چون آتش از دود

 
بر آید سرخ گل، خواهی نخواهی

 
وگر خود صد خزان آرد تباهی

 

http://dar-entezar2.blogfa.com/


بهارا، شاد بنشین، شاد بخرام

 
بده کام گل و بستان ز گل کام


اگر خود عمر باشد، سر بر آریم

 
دل و جان در هوای هم گماریم

 
میان خون و آتش ره گشاییم

 
ازین موج و ازین توفان براییم

 
دگربارت چو بینم، شاد بینم

 
سرت سبز و دل آباد بینم

 
به نوروز دگر، هنگام دیدار

 
به آیین دگر آیی پدیدار

 

http://dar-entezar2.blogfa.com